سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ورود ممنوع
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» 57 * تولد وبلاگمه !!!

واییییییییییییییییی  سلاااااام ...

احوال پرسی رو ولش ... اگه می دونستی امروز چه روزیه تو هم عین من حالیت نبود چی میگی !!!  خوب امروز 8 دی ماهه ... نه خیر چشم بسته غیب نگفتم ...  یه سالی میشه که هشتم دی ماه برا من خیلی چیزا داره ... خیلی حرفا و خیلی ...

اگه یه کمی IQ تو وجودت باشه می فهمی خوب ... یه نیگا به آرشیو نوشته هام بنداز ... آفرین ... همینه .... تولد وبلاگمه !!!

 

 

بخون دیگه :

تولدت مباااااااااااااااااااااااااااارک  ....

 

 

 

 

بالاخره یه سال گذشت ... یه سال که همه جور اتفاقی توش داشتم ... از خیلی خوب بگیر تا خیلی ... اما تجربه ی خوبی بود برا من .... دیشب داشتم پست های قدیمی وبلاگم رو می خوندم .... چه قدر همه چیز عوض شده ... چه حرفایی زدم و چه حرفایی که نزدم .... خیلی سعی کردم که عوض نشم ... فکر می کنم ۸۰٪ موفق بودم ... برا امروز یه عالمه برنامه داشتم ... اما از صبح خونه ی الهه اینا بودم ا دم غروب .... همین که اومدم خونه نشستم  پای سیستمم !!! ( طبق معمول )

یادش به خیر ... چه روزی بودا .... تازه امتحانای نوبت اولمون شروع شده بود .... پنجشنبه .... ساعت12:30 وبلاگ رو ساختم و 1:08 به روز کردم .... یادمه هیچ کس اون ساعت on  نبود ... فکر کنم تا ساعت 4 بعد از ظهر چیزی بیشتر از 20 تا نظر داشتم که بعدا مجبور شدم چند تاش رو بنا به دلایلی پاک کنم ...

فکر نمی کردم پست اولم اصلا نظر داشته باشه .... اما خیلی کیفیدم .... ( بین خودمون باشه به خودم حسودیم شد ! )

 

 

خلاصه از سر بی کاری این وبلاگ رو باز کردم .... باور کنید واقعا بیکار بودم ... با اینکه امتحان داشتیم ... اما من که تو خونه کتاب و دفتر نداشتم ... همه ی کتاب دفترام همیشه زیر میز تو مدرسه  بود ... فقط قبل امتحانا یه نیم نگاهی تو حیاط مدرسه بهشون می انداختم ... اینکه یه سری از دوستا ( اصلا هم منظورم سارا نیست !! ) وبلاگشون رو یه ماه به خاطر امتحانا تعطیل کردن رو درک نمی کنم ..... آخه امتحانا یعنی تعطیلات زمستونی  ...  خدائیش کدوم درس سال دوم و سوم خوندن داشت ؟! فیزیکش ؟ ریاضی اش ؟ حسابانش ؟ دینی ؟ ادبیات ؟ نه خودتون بگید کدوم یکی از اینا خوندن داشت ؟!

من برا امتحانای نهایی سر و تهش رو بزنی 10 ساعت درس نخوندم .... وبلاگم رو هم به خاطر اینکه مامان گیر میداد اون یه ماه تعطیل کرده بودم !

بگذریم .... اگه بدونین چه قدر خوشحالم .... یه عالمه ....

 

این وبلاگ اولش همچین چیز مهمی نبود ... فقط یه چیزی بود که منو سر گرم کنه .... اما کم کم همه چیز من شد ...  ( حالا یه اپسیلون کمتر از همه چیز !!! ) یه عالمه دوست خوب خوب پیدا کردم ... که خیلی جاها کمکم کردن .... می خواستم از چند تاشون تشکر ویژه بکنم که دیدم خیلی زیادن ... برا همین بی خیال شدم !  

اولش تو این وبلاگ تنهایی می نوشتم ... اما بعدش یه دوست خیلی خوب!!! ( حالا من نمی خوام جلو رفقا ضایع کنمت ... تو جرا به خودت گرفتی ؟! ) هم به وبلاگم اضافه شد که دیه تهنا نباشم ! از اواسط اردیبهشت صفا هم اومد که مثلا کمک کنه وبلاگ همیشه به روز باشه ... ولی خودمونیم شما سر جمع چند بار دیدینش ؟! ( الآن میاد میگه تو که می دونی من چه قدر سرم شلوغ بود و .... ) داداش بهانه نیار .... من که می دونم تنبلی از خودته !!! ( چیه ؟! چرا چپ چپ نیگه می کنی ... بدم حالتو بگیرن ؟! )

خلاصه بله دیگه .... از اردیبهشت آقا صفا ( آقاش رو بردارید ... ترکیب اضافیه !‌!!! ) هم اومد به این وبلاگ که البته بیشترتون با اسم آبی آسمونی میشناسینش ....

قرار بود آدم برفی هم بهمون اضافه بشه ... اما مثل ایکه قسمت نبود .... جور نشد !

 

 

 

خوب بسه دیگه ...  این روزا خیلی شارژم اگه بخوام از خاطره هایی که با وبلاگم داشتم بگم به چیزای خوبی نمی رسم ... ( همون بهتر که از این جمله فقط اونایی که باید سر در میارن ! )

 

تا یادم نرفته می خواستم از یه دوست تشکر خواهی ویژه بکنم .... میشناسینش ... گاواره بان خودمونو می گم ! هیچ وقت خوبی هاشو فراموش نمی کنم ...  ( البته این روزا معلوم نیس کجاهاست ... درست و حسابی ازش خبر ندارم ! )

 

و از همه ی دوستانی که ما را در ساخت این مجموعه یاری نموده اند نیز ممنونم ... ( منظورم بقیه ی دوستای خوب خودمه ... تو لینکدونیم میبینینشون !  )

 

 

 

خوب فعلا بسته ! البته حرف زیاده ... حرفای در گوشی هم استثناً تعطیل ... راستی تا اطلاع ثانوی این آخرین پستیه که نظراش رو باز می ذارم .... پس هرچی دوس دارید بگید ... دیگه از این خبرا نیستا !

 

سلام .... خداحافظ ... چیز تازه ای اگر یافتی ... بر این دو اضافه کنید ... تا بل باز شود ، این در بسته به روی دیوار !

 

راستی به زودی یه پست جدید می ذارم با یه عالمه حرف .... اما معلوم نیس کی .... دعا کنید من گسسته رو پاس کنم ... !  اوضاع خیلی بی ریخته !

نظر هم تا دلتون می خواد بذارید .... چون دیگه نظر خواهی ها رو آزاد نمی ذارم !

 

 

خوش باشید

کادوها رو هم دم در تحویل بدید بعد برید ... نا سلامتی تولده ها !

تا به زودی

سبز باشید و آسمونی

یا حق

 

 جمعه 8 دی1385ساعت 9:56 بعد از ظهر 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فاطمه ( یکشنبه 85/11/1 :: ساعت 3:17 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بازگشت اژدها ( خودمو می گم )
تعطیل
هوای گریه !
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 6
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 49812
» درباره من

ورود ممنوع
مدیر وبلاگ : فاطمه[92]
نویسندگان وبلاگ :
صفا[0]

و برگها وصیت می کنند برای شاخه ها،که پایدار بمانید... وقت و حال و حوصله ی نظر گذاشتن ندارم ... اینقدر گیر ندین بهم ...

» پیوندهای روزانه

شنل قرمزی [148]
تا اطلاع ثانوی ... قهـــــر ! [116]
سیاه ... سفید ... خاکستری [127]
غیبت دبیرا !!! [106]
اول مهر [115]
کنکور ! [175]
زندگی سخته ... ( صفا ) [116]
من چتربازم پس هستم ! [113]
رودســـــــــــر [166]
مدرسه رضازاده ... !!! [127]
همایش آیندگان [433]
سوم مرداد 83 = عمره دانش آموزی ! [126]
دعوتنامه ( صفا ) [141]
من ... نگار ... دریا ! [127]
آماده ای ؟... 1 ... 2 ... 3 ... شروع شد ! [163]
[آرشیو(21)]

» آرشیو مطالب
دی 1384
بهمن 1384
اسفند 1384
فروردین 1385
اردیبهشت 1385
خرداد 1385
تیر 1385
مرداد 1385
شهریور 1385
مهر 1385
آبان 1385
آذر 1385
دی 1385
بهمن 1385
اسفند 1385
فروردین 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب